تقدیم به بابا مجید
سلام به همسر مهربان و دلسوزم
از روز آشنایی تا به امروز غرق در مهربانی و محبت تو شده ام و از این که زندگیمان طراوت و تازگی دارد خشنودم
زیباترین احساس ها را کنارت تجربه کردم و شاکر خداوند هستم که ما را با هم آشنا کرد
زندگی ما بر پایه توکل بر خداوند بود همان طور که در حین جواب بله دادن توکل کردم به او تا راه و مسیر زندگی برایمان هموار شود
درست است که در این مسیر 5سال و چند ماه تجربه هایی کردیم که شاید خیلی هاش برامون زود بود و اتفاق های ناخواسته ای بود اما با ایمان به خداوند و ایمان به حکیم بودنش، پذیرفتیم و باز دستانمان را بر زمین گذاشتیم و با یک یا علی دوباره بلند شدیم
گاهی شیرین شدن زندگیمون در سخت ترین وقت زندگیمان اتفاق افتاد ولی در این مسیر به همدیگر ثابت کردیم که همراه هم هستیم بی کم و کاستی
لحظه ها را یکی یکی با هم گذراندیم شاید گاه با هم تلخ شدیم و از دست هم رنجور اما تمام رنجش ها با سر گذاشتن به شانه های گرم همدیگر رفع می شد و خنده جای اخم های زشتمان را می گرفت
امیدوارم که بتوانیم همیشه تا هستیم قدر همدیگر را بدانیم که می دانم اگر یکی از ما خاری به پایش رود دیگری ناراحت و رنجور می شود...
زندگی ما هنوز برای خیلی از تجربه های زیبا وقت دارد ، برای کسب نعمت ها و رحمت های الهی
پس پیش به سوی آینده با خوب گذراندن حال
و با تمام قدرت سعی می کنیم
حکمت ها و تقدیرهای الهی را چنان پازلی کنار هم بچینیم انشاالله...