❀پسر گلم آقا نویان❀❀پسر گلم آقا نویان❀، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
❀زندگی مامان و بابا❀❀زندگی مامان و بابا❀، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

نی نی ناز

باد و خورشید

1392/11/27 9:49
نویسنده : نوشین
256 بازدید
اشتراک گذاری

روزی خورشید و باد در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری

احساس برتری می‌کرد.

باد به خورشید می‌گفت: «من از تو قوی‌ترم.»

خورشید هم ادعا می‌کرد که او قدرتمندتر است.

گفتند بیاییم امتحان کنیم. خوب حالا چگونه؟

دیدند مردی در حال عبور است و کتی به تن دارد.

باد گفت: «من می‌توانم کت آن مرد را از تنش در آورم.»

خورشید گفت: «پس شروع کن.»

باد وزید و وزید. با تمام قدرتی که داشت به زیر کت مرد می‌کوبید.

در این هنگام که مرد دید ممکن است کتش را از دست بدهد،

دکمه کتش را بست و با دو دستش محکم آن را چسبید.

باد هر چه کرد نتوانست کت را از تن مرد خارج کند

و با خستگی تمام رو به خورشید کرد و گفت:

«عجب آدم سرسختی بود، هر چه سعی کردم موفق نشدم.

مطمئن هستم که تو هم نمی‌توانی.»

خورشید گفت تلاشش را می‌کند و شروع کرد به تابیدن.

پرتوهای پر مهرش را بر سر مرد بارید و او را گرم کرد.

مرد که تا چند لحظه قبل سعی در حفظ کت خود داشت،

متوجه شد که هوا تغییر کرده و با تعجب به خورشید نگریست.

دید از آن باد خبری نیست، احساس آرامش و امنیت کرد.

با تلاش مداوم و پر مهر خورشید او نیز گرم شد

و دید که دیگر نیازی به اینکه کت را به تن داشته باشد نیست.

بلکه به تن داشتن آن باعث آزار و اذیت او می شود.

به آرامی کت را از تن به در آورد و به روی دستانش قرار داد.

باد سر به زیر انداخت و فهمید که خورشید

پر مهر و محبت که پرتوهای خویش را بی‌منت به دیگران می‌بخشد

از او که به زور می‌خواست کاری را انجام دهد بسیار قوی‌تر است...

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان دیبا
29 بهمن 92 14:25
بسیار زیبا
نوشین
پاسخ
ممنونم مامان دیبا عزیز
ساناز
5 اسفند 92 13:13
وب زيبايي داري نوشين جان . خوشحال ميشم بهم سر بزني
نوشین
پاسخ
ممنونم گلم حتما
سمیرا
7 اسفند 92 17:49
نوشین جون بازم مثل همیشه خیلی زیبا بود
نوشین
پاسخ
مامان هانا
26 اسفند 92 0:46
خیلی زیبا بود به وب ما هم سر بزنید
نوشین
پاسخ
حتما عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی ناز می باشد