❀پسر گلم آقا نویان❀❀پسر گلم آقا نویان❀، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
❀زندگی مامان و بابا❀❀زندگی مامان و بابا❀، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

نی نی ناز

پسر بچه

1392/9/25 10:32
نویسنده : نوشین
199 بازدید
اشتراک گذاری

 

یكی نبود 

یكی بود 

در روزگاران قدیم 

درخت سیب تنومندی بود

با پسر بچه كوچكی

این پسر بچه خیلی دوست داشت 

با این درخت سیب مدام بازی كند 

از تنه‌اش بالا رود 

از سیب‌هایش بچیند و بخورد 

و در سایه‌اش بخوابد

زمان گذشت 

 

 

پسر بچه بزرگتر شد و به درخت بی اعتنا 
دیگر دوست نداشت با او بازی كند 
اما روزی دوباره به سراغ درخت آمد
درخت سیب 
به پسر گفت : "های بیا و با من بازی كن"
پسر جواب داد : 
"من كه دیگر بچه نیستم كه بخواهم با درخت سیب بازی كنم به دنبال سرگرمی هایی بهتر هستم و برای خریدن آنها پول لازم دارم"
درخت گفت: 
"پول ندارم من ولی تو می توانی سیب های مرا بچینی بفروشی و پول بدست آوری"
پسر تمام سیب های درخت را چید و رفت 
سیب‌ها را فروخت و آنچه را که نیاز داشت خرید 
و درخت را باز فراموش کرد 
و پیشش نیامد
و درخت دوباره غمگین شد
مدتها گذشت و پسر مبدل به مرد جوانی شد 
و با اضطراب سراغ درخت آمد: 
"چرا غمگینی ؟ " 
درخت از او پرسید : 
"بیا و در سایه ام بنشین بدون تو خیلی احساس تنهائی می کنم"
پسر (مرد جوان( جواب داد: 
"فرصت کافی ندارم باید برای خانواده ام تلاش کنم باید برایشان خانه ای بسازم نیاز به سرمایه دارم"
درخت گفت : 
"سرمایه ای برای کمک ندارم تو می توانی با شاخه هایم و تنه ام برای خودت خانه بسازی"
پسر خوشحال شد و تمام شاخه ها و تنه ی درخت را برید
و با آن‌ها خانه ای برای خودش ساخت 
دوباره درخت تنها ماند و پسر بر نگشت
زمانی طولانی به سر آمد
پس از سالیان دراز
در حالی برگشت 
که پیر بود و غمگین و خسته و تنها ...
درخت از او پرسید : 
"چرا غمگینی ؟" 
ای کاش می توانستم کمکت کنم اما دیگر نه سیب دارم نه شاخه و تنه حتی سایه هم ندارم برای پناه دادن به تو هیچ چیز برای بخشیدن ندارم"
پسر (پیر مرد) درجواب گفت : 
"خسته ام از این زندگی و تنها هم فقط نیازمند بودن با تو ام آیا می توانم کنارت بنشینم ؟"
پسر (پیر مرد(
کنار درخت نشست
با هم بودند 
به سالیان و به سالیان 
در لحظه های شادی و اندوه
آن پسر آیا بی رحم و خود خواه بود؟؟؟ 
نه...
ما همه شبیه او هستیم 
و با والدین خود چنین رفتاری داریم
درخت همان والدین ماست 
تا کوچکیم دوست داریم با آنها بازی کنیم 
تنهایشان می گذاریم بعد ... 
و زمانی به سویشان برمی گردیم 
که نیازمند هستیم یا گرفتار
برای والدین خود وقت نمی گذاریم 
به این مهم توجه نمی کنیم که: 
پدر و مادر ها همیشه به ما همه چیز می‌دهند
تا شادمان کنند
و مشکلاتمان را حل
و تنها چیزی که در عوض می خواهند اینکه تنهایشان نگذاریم
به والدین خود عشق بورزید 
فراموششان نکنید 
برایشان زمان اختصاص دهید 
همراهی شان کنید 
شادی آنها شما را شاد دیدن است 
گرامی بداریدشان و ترکشان نکنید
هر کس می تواند هر زمان و به هر تعداد فرزند داشته باشد 
ولی پدر و مادر را فقط یکبار
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

صبا بانو
25 آذر 92 17:01
عزیزک متن قشنگه من انیمیشنو قبلا دیده بودم اما هیچیش برا من صدق نمیکر نه خانوادم پزیرای من هستن و نه من تونستم به دلخواه بچه بیارم ولی زیبا بود مخصوصا کنار موزیکی که روی وبلاگ گذاشتی
نوشین
پاسخ
عزیزم ممنون که بهم سر زدی میا تو وبت جوابتو میدم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی ناز می باشد